اطلاعات ما نسبت به قرآن باید زیاد شود. یونسکوی سازمان ملل 50 کتاب را به عنوان کتب آسمانی چاپ کرده و اولین کتاب این مجموعه 50 جلدی را قرآن قرار داده است. در بین این کتاب‌ها، تورات و انجیل که مشخص است تحریف شده، ولی کتاب‌هایی مثل "اوپانیشاد"، "گیتا"، "راه کنفسیوس"، "ریگ‌ودا" به واقعیت نزدیک‌ترند تا تورات و انجیل. در میان این‌ها اگر انسان قرآن را مثلاً با گیتا یا اوپانیشاد مقایسه ‌کند،آن موقع است که به عمق قرآن پی می‌برد. کتاب‌های دیگر را که انسان می‌خواند، مشخص است که انسان با انسان دیگر صحبت می‌کند، ولی در قرآن مشخص است که خدا با انسان صحبت می‌کند.

یک تفاوت عمده قرآن با 49 کتب دیگر -49 کتاب هم با احتساب این است که مثلاً تورات و انجیل را یک کتاب حساب کنیم، چرا که انجیل 27 کتاب است و تورات 39 کتاب- این است که خدا در قرآن خیلی حضور دارد.

وقتی قرآن می‌خوانیم، مخصوصاً سوره مائده و اعراف، توحید افعالی در آن موج می‌زند؛ در حالی‌که در هیچ یک از کتاب‌های دیگر چنین نیست. خیلی از آن‌ها موضوعات اخلاقی دارد، ولی هیچ‌کدام حضور خدا را پررنگ نشان نمی‌دهند؛ می‌گویند خدایی هست که خالق جهان می‌باشد، ولی ما هم کار خودمان را انجام می‌دهیم؛ در حالی‌که قرآن، خدا و حضور خدا را پررنگ مطرح می‌کند. انسان در قرآن همه‌اش نقش خدا در جهان را می‌بیند، ولی در کتب دیگر نقش بشر برجسته است.

قرآن تاریخ زیاد دارد؛ ولی قصه‌هایش تاریخ محض نیست، فلسفه تاریخ یا حضور خدا در تاریخ است؛ ولی سایر کتاب‌ها مثل تورات، تاریخ زیاد دارد، ولی تاریخ محض است نه فلسفه تاریخ؛ حضور انسان در تاریخ است، نه حضور خدا در تاریخ.


از سخنان آیت الله عابدی مد ظله بر گرفته از سایت ایشان